سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اشعار و داستانهای عاشقانه
  •   داستان شب عروسی
  • شب عروسی

    از سال 1953 توی یه کیوسک مطبوعاتی کنار ایستگاه اتوبوس کار می کنم و از همون زمان چشم چشم می کنم که روزی دختر باب دلم رو توی همین ایستگاه پیدا کنم. اون موقعی که سر این کار اومدم هنوز رنگ سبز روشن در دیوار اینجا تر و تازه بود. ارتشی‌هایی هم که از جنگ کره برمی‌گشتند دم کیوسک می‌ایستاند و سیگار می خریدند و من از همین‌ ها با درجه‌ها و رسته‌‌های نظامی و نیروی دریایی و تفنگداران و گارد ساحلی آشنا شدم.


    یه بار یه خیکی سفید پوست که ژاکتی قهوه ‌ای تنش بود  خفتگیرم کرد. دو دندانی رو که توی دهانش بود به رخ ام کشید و لوله تفنگ چسب خورده اش رو روی سینه ام نشونه گرفت. من اصلا نترسیدم اما اون هر چی پو ل و پله داشتم ازم گرفت. اون جوری که من دیدم عین خودم آدم کله خری بود. می تونست خیلی راحت دخلم رو پشت پیشخون بیاره و همون چند دلار رو به جیب بزنه و بره پی کارش. همه مون از همین قماشیم. با این که تموم سیصد و بیست و سه دلارم رو با دست خودم دادم دستش الان بیشتر احساس ثرتمندی می کنم اما همچین که رفت زنگ زدم به پلیس.
    اول گفتند نتونستند بگیرندش. بعد گفتند توی یه ایالت دیگه، گمونم اوتاوا، دستگیرش کردیم. چند وقت بعد هم گفتند مرده اش رو توی پارکینگ فرودگاهی توی کانزاس پیدا کردند اما از کجا معلوم که راست می‌ گفتند. شاید یارو هنوز زنده باشه. یه وقت دیدی برگشت و باز خفتگیرم کرد. اون وقت ممکنه هم پولم رو ببره هم یه تیر توی کله ام خالی کنه.
    خلاصه توی ایستگاه اتوبوس هر اتفاقی ممکنه بیفته. مثلا توی سال های 1960 سر و کله هیپی ها پیدا شد. جوون هایی بودند که لباس های اجق وجق پاره و پوره می پوشیدند و با همه زار و زندگی شون مثل چادر و کوله پشتی و هزار خرت و پرت دیگه توی کیسه های خواب می خوابیدند.
    درست همین موقع ها بود که به دلم برات شد کم کم دارم دختر باب دلم رو پیدا می کنم؛ دختری از این پسرهای گیسو بلند خوشش نمی آد، از آس و پاس بودن توی کوچه و خیابون خسته است و حاضره دستش رو بذاره توی دستم و و روی تخت فنری قیژقیژوی من با من هم آغوش بشه. همیشه چشم به راه بودم تا این که یه روز زن جوونی رو دیدم . خسته و کوفته بود و دبنال یکی می گشت تیمارش کنه. من براش ساندویچ و یه فنجون قهوه و کرم بادام زمینی خریدم. چندتایی هم قرص آسپرین، یه پاکت شیر، ناخنگیر و یه پیراهن به رسم هدیه براش گرفتم.
    به اش گفتم می تونه بیاد خونه من استراحت کنه و تا هر وقت که دلش خواست بمونه. گفتم خونه من یه اتاق بیشتر نداره و اون هم زیاد شیک و پیک نیست. گفتم اما خونه خودمه و هر چی هست قابل اون رو نداره. باز خوبه تر و تمیزش کرده بودم. روز قبل از دیدن این دختره سرگردون روفت و روبش کرده بودم.
    دختره تلنگری به کله ام زد و گفت تو چقدر دل رحمی. گفت که می خواد ده – دوازده ساعتی بخوابه و بعد زحمت رو کم می کنه. بردمش خونه. همچین که رسیدیم خودش رو انداخت روی تخت و زار زار گریه کرد و گفت:« خیلی آقایی. » بعد عینهو مرده ها خوابش برد. من روی زمین خوابیدم. نصفه های شب بود که از خواب پریدم. آتیشم تند شده بود. اتاق دور شرم می چرخید. هوا پر شده بود از بوی زن. یواشکی خزیدم و بغل دختره دراز کشیدم. هنوز لباس بیرونی تنش بود. سنگین و شمرده شمرده نفس می کشید. دست کشیدم روی پوستش. بعد دست بردم زیر لباسش. بیدار نشد. فقط نفس بلندی کشید و چرخید. صبح که از خواب پا شدم دختره رفته بود.
    از سال 1953 اینجا کار می کنم و منتظرم روزی دختر باب دلم رو پیدا کنم. گمونم پیدا هم شد منتهی خیلی از ازدواج ها زیاد دوام نمی آرن.

     



  • نویسنده: پوریا(جمعه 89/7/30 ساعت 12:8 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • زندگی نامه یک دریافت کننده عضو
    برگِ دوم-پارههایی از رمان «دفتر خاطرات ثریا میم»
    برگِ اول-پارههایی از رمان «دفتر خاطرات ثریا میم» قسمت آخر
    پارههایی از رمان «دفتر خاطرات ثریا میم» قسمت اول
    داستان مسافر اتاق شماره 17
    داستان دونیمه(قسمت دوم)
    داستان دو نیمه(قسمت اول)
    داستان کلید
    یادی وحکاینی (قسمت دوم وآخر)
    یادی و حکایتی(قسمت اول)
    قسمت دوم داستان نیمه دوم
    داستان دونیمه(قسمت اول)
    نامه شهید عباس دوران به همسرش
    دانلود کتاب غروب جلال از سیمین دانشور
    دانلود کتاب مرگ در ونیز
    [همه عناوین(59)][عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 23223304
    بازدید امروز : 147
    بازدید دیروز : 36
  •   پیوندهای روزانه
  • n-4..swf - 38.5 Kb
    شعر و داستانهای عاشقانه [401]
    سیاسی ،اجتماعی [160]
    دانلود نرم افزار موبایل و غیره به صورت رایگان [218]
    [آرشیو(3)]


  •   فهرست موضوعی یادداشت ها

  • داستان[16] . داستان[2] . اتاق شماره 17,داستان,داستان عاشقانه,داستان اجتماعی,داستان زیبا . اهدای عضو.خاطرات یک دریافت کننده.اهدای عضو . خاطرات یه دریافت کننده عضو.اهدا کننده،دریافت کننده.خاطرات اهدا ک . خاطرات،دریافت کننده عضو.اهدا کننده.اهدای عضو.داستان اهدای عضو.خا . داستان ثریا میم,داستان ثریا م . داستان رنجیر عشق،عشق،داستان عاشقانه،داستان اجتماعی،داستان،داستان . داستان عاشقانه،داستان،داستان های اجتماعی،داستان های پندآموز . داستان غم انگیز،داستان،داستان یک دختر،داستان های غم انگیز . داستان لاستیک،داستان پنداموز،داستان زیبا،داستان عاشقانه . داستان,ثریا میم,داستان ثریا م,داستان ثریا . داستان,داستان عاشقانه,داستان اجتماعی,رمان . داستان,شعر,داستان اجتماعی,رمان,داستان های جالب, . داستان,مقاومت,عکس،کلید,پول,کارت اسکایپ,کارت ویزا,شارژ کش یو,پول، . داستان.گوره خر.کوره خر.داستان گوره خرها،خر ها،پوره،گوره،کوره خره . داستان،داستان عاشقانه،داستان اجتماعی . داستان،داستان کوتاه،داستان های قشنگ،داستان های آموزنده،داستان ها . داستان،داستان های عاشقانه،داستان های اجتماعی . داستان،نامه . دانلود کتاب سووشون،سووشون،سیممین دانشور . دو نیمه،نیمه،داستان دو نیمه،داستان،رمان . شهید عباس دوران،نامه به همسرم،نامه شهید عباس دوران . غروب های غریب.دانلود کتاب عاشقانه،کتاب غروب های غریب . مار،ماردرگلو،داستان،رمان،ماربازی،باری با مار،گلو،ماردر گلو،داستا . مرگ در ونیز،دانلود کتاب توماس مان،مرگ در ونیز،دانلود رایگان کتاب . نهایت عشق،داستان عاشقانه،داستان پندآموز،داستان عاشقانه . کتاب غروب جلال از سیمین دانشور،سیمین دانشور،دانلود کتاب غروب جلا .
  •   مطالب بایگانی شده

  • آرشیو داستان ها

  •   درباره من

  • اشعار و داستانهای عاشقانه
    پوریا

  •   لوگوی وبلاگ من

  • اشعار و داستانهای عاشقانه

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • PARANDEYE 3 PA
    سفیر دوستی
    .: شهر عشق :.
    شعر و داستانهای عاشقانه
    آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
    مذهب عشق
    دهاتی
    دکتر علی حاجی ستوده
    برای سلامتی مهدی صلوات
    حاج آقا مسئلةٌ

    جوکستان ، اس ام اس ، جوک ، لطیفه ، طنز ،jok+sms

    ترانه سرا
    مرجع بازی های آنلاین
    جوک،عکس،SMS
    Free Links

  •  لوگوی دوستان من





































  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی